نظرتونو درباره ي اين شعربگين؟
من همان کودک ديروزم
نوپاي امروزم
من همان آشفته حالم
کز زاشکم بي قراري
من ز اشکت بي قرارم
دانشجويي سر کلاس فلسفه نشسته بود موضوع درس درباره ي خدابود .استاد پرسيد:آيا در اين کلاس کسي هست که صداي خداراشنيده باشد؟کسي پاسخ نداد ,استاد دوباره پرسيد:آيادراين کلاس کسي هست که خدارا ديده باشد
کسي پاسخ نداد
استاد باقاطعيت گفت پس خداوجودندارد.
اما يکي از دانشجويان باحرف استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند استادپذيرفت دانشجو از جايش برخواست و گفت:آيادراين کلاس کسي هست که صداي مغزاستادراشنيده باشد,کسي پاسخ نداد.دانشجودوباره گفت آيادراين کلاس کسي هست که مغز استاد را ديده باشد ؟کسي پاسخ نداد.
دانشجو گفت:پس استادمان مغزندارد
.: Weblog Themes By Pichak :.